حامد عزیزی در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا و در پاسخ به این پرسش که به نظر می رسد سینمای مستند از صرف یک سینمای نخبه گرا به سمت اقبال عمومی حرکت کرده و امروز بسیار بیش از گذشته این سینما در میان مردم عادی شناخته شده است، علت آن چیست، اظهار داشت: برای پاسخ به این پرسش لازم است که گذری بر تاریخ سینمای ایران داشته باشم که البته با این حساب این تاریخ سینما، عمدتا دربرگیرنده سینمای داستانی است و نه مستند البته به شخصه قائل به تفکیکی بین این دو سینما نیستم.
این مستندساز افزود: وقتی به تاریخ سینمای ما نگاه می کنید، می بینید که در دهه ۳۰ و ۴۰ سینمای ما به سمت نوعی از فیلمسازی رفت که همگان آن را دوست داشته باشند و به مرور هرچقدر سطح و آگاهی جامعه پیشرفت میکرد، مردمی که دارای آگاهی بیشتری بودند یا آدمهای نخبهتری بودند از این نوع سینما فاصله میگرفتند.
وی افزود: این اتفاق در دهه ۵۰ با موج نوی سینما تقریبا از بین رفت و مجددا بعد از انقلاب و به خصوص در دهه ۹۰ دوباره این اتفاق افتاد یعنی فیلم های مبتذل و سطحی و فیلمهایی که صرفا برای سرگرمی ساخته می شوند و به آگاهی جامعه یاری نمیرسانند، اکثریت تولیدات سینمایی ما را در برگرفتند. تولیداتی با جلب نظر سلیقه عام که بارزترین جلوهاش عبور از خط قرمز است.
این مستندساز یادآور شد: امروز اگر بخواهید درباره اختلاس، بی بندوباری، دروغ و اعتیاد فیلم بسازید، اینها خط قرمزهایی هستند که گاهی ردشدن از آنها مایۀ خوشحالی مخاطب خاص است چرا که می تواند چیزهایی که گاهی در ذهنش شنیده است را ببیند اما اگر قرار باشد که به آگاهی سازی و آینده نگری بیشتر برای روشن کردن ذهن مخاطب آینده مان نگاه کنیم آن زمان قطعا قرار نیست که تولیدات لزوما این گونه باشد.
وظیفه اصلی سینما این است که پول دربیاورد یعنی به هرحال سینما یک صنعت است اما این که این صنعت تا چه اندازه می تواند در دام یک فضای تجاری و اقتصادی خودش را رها سازد و از پیکره و جوهره اصلی اش فاصله بگیرد، سوالی است که مدیران و کسانی که فیلم می سازند و کسانی که فیلم می بینند باید همواره از خودشان بپرسند که چگونه فیلمی بسازیم و جامعه را به سمت چگونه مخاطبی رهنمون شویم؟ چگونه مدیریت کنیم که فیلم هایی ساخته شوند که تولیدات با ارزش تر و بهتری باشند؟
وی تاکید کرد: البته که سینمای مستند هنوز خیلی به سمت این دام عامی نگری نیفتاده است اما متاسفانه کشور ما از جمله کشورهایی است که وقتی آثار مستند آن را نگاه میکنید بیش از ۹۸ درصد سوژه ها اجتماعی هستند. این تمرکز اغراق گونه بر سینمای اجتماعی نشان دهنده یک موضوع است و آن این که ما بیشتر مشاهدهگر هستیم و نه خالق. مشاهده گری سادهترین شکل سینمای مستند است که گاهی اوقات هم بسیار جذاب می شود اما قرار نیست که ما صرفا به سمت مشاهده گری برویم.
سینما، سینماست
این پژوهشگر در ادامه و در توضیح این موضوع که چه رویکردی را میتوان برای ورود و استقبال سرمایه گذاران (خصوصی و دولتی) در تولید سینمای مستند اتخاذ کرد، گفت: پیشتر گفتم که سینما صنعت است و قائل به تفکیک سینمای داستانی و مستند نیستم چرا که سینما، سینماست.
به عبارتی دیگر مگر شما امروز در آثار درخشان سینمایی دنیا آثار مستند نمیبینید؟ یا در آثار درخشان داستانی آیا فیلم هایی را نمی بینید که به شدت رویکرد مستندگونه دارند برای این که بتوانند مخاطب بیشتری را جذب و حتی گاهی مخاطبشان را با آن فضا مرعوب کنند. علت این اتفاق هم این است که ما (مخاطب) دوست داریم چیزی را ببینیم که بیشتر شبیه به زندگی واقعی باشد مگر این که بخواهیم سراغ سوژههای فرامادی، فانتزی و سورئالیستی برویم که کشور ما اساسا در آن زمینه توانایی ندارد به جهت این که به لحاظ صنعتی و سرمایه گذاری کشور پیشرفته ای درصنعت سینما نیست
وی ادامه داد: این موضوع باز به سیاستگذاری و مدیران ما بازمیگردد. آنقدر در این سالها آدم ضعیف به عنوان مدیر در جامعهمان در عرصه سینما حضور داشته که ماحصل آن شرایط امروز است.
عزیزی تصریح کرد: سینمای مستند هم مانند سینمای داستانی نیازمند سرمایه، سرمایه گذار و پول برای ساختن است؛ هر فیلمی براساس قواعد، قصه، رویکرد، زمان فیلمبرداری و زمان پژوهش خود برآوردی دارد و اگر برای سینمای مستند هم به این اندازه دقیق بدون ریخت و پاش و بدون تنگ نظری و خست نگاه کنیم این سینما بسیار سینمای مستعدی است.
در چهارسال گذشته ۹ فیلم مستند ساخته ام که یکی از آنها مطرح ترین فیلم صنعتی کشور بوده است و ۸ فیلم دیگر بدون استثنا از تلویزیون پخش شده است اما فکر می کنید همه این تولیدات چقدر درآمد داشته است؟ اگر به قاعده جهانی نگاه کنیم آیا من با این شرایط باید مستاجر باشم؟ و یا نگران معاش باشم؟
وی توضیح داد: این موضوع از ضعف سینمای مستند ما سرچشمه میگیرد و به همین دلیل است که سینمای مستند ما به سمت مشاهدهگری میرود. اگر بخواهیم این معضل و معضل دیگر که در سوال اول مطرح شد را ریشه یابی کنیم این ها هردو یک ریشه مشترک دارند؛ این اهمیت ندادن به اقتصاد سینمای مستند موجب مشاهده گری و رفتن به سمت سوژه های دم دستی تر سینمای اجتماعی و قصه های اجتماعی شده است.
قطع به یقین شما یک سوژه اجتماعی را می توانید با ۱۵ روز تحقیق ابتدایی و مصاحبه گری بسازید. در صورتی که اگر بخواهید یک سوژه تاریخی را کار کنید (مانند مستند بهارستان، خانه ملت اثر بابک بهداد: ۱۳۹۷) مجبور هستید که یک الی دو سال و بعضا بیش از این زمان برای ساخت آن وقت صرف کنید
این کارگردان اظهار داشت: در این دوسال باید زندگی و معیشت شما تامین و اداره شود و این یعنی اهمیت دادن به پژوهش و زیرساخت یک فیلم؛ این موضوع معادل آن است که ما به زیربنای یک ساختمان اهمیت ندهیم و بخواهیم روی آن یک بنای ۱۰ طبقه بسازیم که قطعا فرومیریزد.
در نتیجه باید به اقتصاد سینمای مستند توجه بیشتری کرد و این عرصه را به عرصه ای که در سینمای داستانی تبدیلش کرده ایم (یعنی عرصه ای برای خودنمایی و مجال دادن به مرفهینی که می آیند تا لذت ببرند و تفریح کنند) تبدیل نکنیم. سینما خصوصا سینمای مستند تفریح نیست و ابزار روشن گری و آگاه سازی جامعه است
سینما یک صنعت است
عزیزی در ادامه و در پاسخ این پرسش که سینمای مستند امروز ایران و مستندسازان ایرانی چه جایگاهی در سینمای مستند جهان دارد، خاطرنشان کرد: این پرسش مانند این است که بگوییم جایگاه فوتبال ایران در فوتبال جهان را چگونه می بینیم؛ درست است که امروز ما ۱۰ بازیکن داریم که در فوتبال جهان بازی می کنند؛ و یا تیم ملی فوتبال ما در رتبه بندی مقام اول آسیا است اما اگر بخواهیم به زیرساخت های ورزشی و فوتبالمان نگاه کنیم آیا می توانیم حتی جز ۲۰ کشور اول آسیا باشیم؟
وی افزود: یعنی ما دارای زیرساخت درستی برای سینمای مستند نیستیم؛ اگر گاهی تک ستارههایی میآیند و یا تک فیلمهایی در سینمای دنیا میدرخشند دلیل بر این نیست که ما زیرساخت درست سینمای مستند داریم.
یک فیلم مستند که از شبکه های فارسی زبان پخش می شوند یا دیگر شبکه ها را ببینید، حجم تیتراژ آن گویای بسیاری از موارد است. ما به جهت ضعف مادی و نداشتن نگاه درست به سینمای مستنند جایگاه محکمی در سینمای جهان نداریم و برای این که چنین جایگاهی داشته باشیم فیلمسازان ما باید در عرصه بین المللی دعوت به کار شوند
این پژوهشگر ادامه داد: سینما یک صنعت است و ما (مستندسازان) در ابتدا یک تکنیسین هستیم؛ امروز در دنیا در تولید یک مستند قوی به پژوهش و پژوهشگر خوب بها می دهند و ما نمی توانیم به تک ستاره ها و تک اتفاقات دلخوش باشیم.
برای این که بتوانیم سینمای مستندمان را مانند همه ارکان دیگر (اقتصاد، ورزش و…) به وضعیت مناسبی هدایت کنیم، نیازمند آن هستیم که زیرساخت های مساعد و مناسبی را تعریف و اعمال کنیم. در حقیقت تا زیرساخت محکمی نداشته باشیم، جایگاه محکم و قابلیت اتکایی نخواهیم داشت. هرچند تک ستاره ها حاصل نبوغ فیلمسازان ماست که قطعا قابلیت های قابل قبولی دارند
سینمای مستند قوی نیازمند برگزاری یک جشنواره قدرتمند است
عزیزی در انتها و در توضیح روند کیفی جشنواره سینما حقیقت از آغاز تا به امروز، تاکید کرد: جشنواره سینما حقیقت از یک جهت قابل توجه و مداقه است و آن اینکه جشنواره مانند جشنواره فیلم فجر رشد چشمگیری نداشت و به نوعی تکرار و روزمرگی افتاد.
این موضوع هم باز به مدیریت برمیگردد؛ از این منظر که اگر ما بخواهیم هربار به شکلی این جشنواره را اداره کنیم و سیستم انتخاب، برگزیدن داوران و حتی سیستم دریافت فیلم و برگزاری جشنواره را هربار بر اساس سلیقه چند نفر تغییر دهیم، این رویکرد مناسبی نیست
وی ادامه داد: برای این که بتوانیم به یک سینمای مستند قوی برسیم باید یک جشنواره قوی برگزار کنیم. جشنواره قوی برگزار کردن به شکل اجرایی نیست یعنی شما نمی توانید سیستم جشنواره برلین را تنها در شکل ظاهری بیاورید و در داخل ایران برگزار کنید.
بر این اساس باید رصد کنید و مشاورینی داشته باشید که حقوق مکفی بگیرند و در سال همه فیلم های مستند را رصد کنند، در جریان ساخت همه فیلم های مستند قرار داشته باشند؛ نه این که در شکل فعلی در بیست روز یا یک ماه دور هم بخواهند با عجله تعدادی فیلم را ببینند و بگویند که از این فیلم ها، این تعداد از فیلم ها بهتر هستند.
این مستندساز تاکید کرد: جشنواره هزینهای است برای این که الگوسازی شود، تحولی ایجاد شود، بسترسازی ای را شکل دهد و موجی را ایجاد کند؛ برای ساخته شدن فیلمهای بهتر و ارزشمندتر باید بدنه سینمای مستند تقویت شود. از خوانندگان این مطلب سوال میکنم که سینمای مستند ما تا چه حد مرهون توجهات خاص و برنامه ریزی شدۀ جشنواره هایمان است؟ به نظر من بسیار ناچیز است.